@navidjahanshahi just finished a 12.46km run, that lasted for 109 minutes.
This run helped navidjahanshahi burn 1008.5 calories.
Description from Strava: (۳۳ع) دانش گفت مندل زنگ زده گفته بریم تاغ آب بدیم و البته مهمتر از اون حلیم خوردن بعد از آبیاری! خلاصه سوار ماشین دانش شدیم که گفت دارم از پیش دکتر نصرتی کیا و مازیار میام و سلامت رسوندن و... یه مهمون هم سورپرایزی داریم... کی؟! اکبر محمدی!
رفتیم در خونه اکبر اینا خیلی حرفهای دبهها رو جابجا کردن و بستن و البته من یه ذره خجالت میکشیدم عکس بگیرم... هم اینکه زیاد باهاشون حشر و نشر نداشتم از قبل، اینکه بخوام همهش با دوربین برم توی صورتشون...
و هم اینکه پیش خودم میگفتم باید همراهشون کمک بدم، زشته و درست نیست کاری نکنم و عکس بگیرم. دیگه سوار شدیم به سمت آش حلیمی که یهو دیدیم ده متر جلوتر از آش حلیمی یه زانتیا کاپوتش بالاست و آتیش توی کاپوتش زبونه میکشه...!
اکبر با استرس گفت کپسول رو دادم شارژ کنم... و یهو گفت آاااااب دارییییم...! و پیاده شد و یه دبه آب برداشت و دوید به سمت آتیش... منو دانش چی؟ گیر کردیم توی ماشین خودمون...! در واقع دربهای ماشین قفل بود و هرچی گشتیم دکمهشو پیدا نکردیم!
در نهایت ریموت رو پیدا کردم و باز کردم و پریدم پایین دیدم اکبر آتیش رو خاموش کرده. همونجا گفتم ما رسالتمون رو انجام دادیم میتونیم بریم خونه که البته اکبر و دانش گفتن چرت و پرت نگو!
5
پس رفتیم توی صف حلیم و گرفتیم و رفتیم به سمت تاغها و هرچی گشتیم پیداشون نکردیم! البته پیدا کردیم منتها بعد از پنج دقیقه دور خودمون گشتن!
اکبر گفت به اونایی که خشک شدن هم آب بدیم؟ گفتم اونایی که خشک نشدن که با دوتا دبه هم کارشون راه میوفته! آره به خشکها هم آب بدیم حالا که تا اینجا اومدیم! البته شوخی کردم! وضع یه ذره بهتر بود! به قول مندل اگه یکیشون هم سبز بمونه ما کارمون رو انجام دادیم!
بعدش آب تموم شد، رفتیم باغ اناری یه بار دیگه آب کردیم. مسئول باغ اناری دیگه ما رو شناخته بود اومد و گفت حالا که وانت دارین اون لوله رو بیار، همون بالای وانت بگیر توی دبهها... که گفتین نه دستت درد نکنه، دوباره عین اون دفعه هم خودمون خیس میشیم هم ماشین!
آب کردیم و برگشتیم سری دوم هم آب دادیم، آب اضافه اومد به همهجا آب دادیم، به قوطی کنسروی که نصفش زیر خاک بود هم آب دادیم! و بعد برگشتیم واسه صبحونه توی پارک سهراهی کرمون.
خوب که نشستیم یهو این فوارههای آبیاری چمن پارک رو روشن کردن و ما آلاخون والاخون شدیم. خوب که جابجا شدیم دوباره فواره رفت توی زمینه اکبر میگفت اینا داشتن ما رو نگاه میکردن و خواستن یه کرمی بریزن!
10
اکبرون عجله داشت زودتر رفت. من و دانش هم موندیم و دانش افتاد توی تعارف که نوید همهچی رو کرکسی کن! منم تا ته همهچیو لیسیدم، پوست کره رو یه جوری لیسیدم که میشد پسش داد به کارخونه که دوباره توش کره بذاره!
دانش هم زنگ زد به مندل و گفت عملیات موفقیتآمیز بود و میتونه صباشب توی روزنامهی نوید ببینه! مندل هم درجا زنگ زد به من که نتوانسته بود جلوی خندهشو بگیره وقتی شنیده روزنامهی نوید، زنگ زده توی گوش من بخنده!
در پایان آب گرفتیم و با دانش پیاده رفتیم پیش اکبر تا دانش سوار ماشینش بهش بره خونهشون.
چیزی که جالب بود خاطرهی اکبر از هفتهی پیشش بود که یه جایی اشتباهی گفته بود عاقلان نقطهی پرگار وجودند ولی، عشق داند که در این دایره سرگردانند... و عاقلان برنتابیده بودن! مثل ما پونزده ماه پیش!
و همچنین اینکه دانش قفلی زده بود روی هندی، مندل روی عربی، من روی ترکی، گاهی وقتا اینجوری میشه!
15
یادآوری استراواعی امروز هم :
فعالیت پارسال مثل امروز (وسط پیست قاعم زیارت عاشورا میخونن! گلی و عهدی و روحل هم بودن، ۲۷عکس) https://www.strava.com/activities/12308969416
فعالیت دوسال پیش مثل امروز (دوباره مهلا مهسا و یه ماشین هم هل دادیم، ۴۸عکس) https://www.strava.com/activities/9766535364
فعالیت سهسال پیش مثل امروز (روزهی سکوت، روز سیام) (۱عکس سایلنت گربهها) https://www.strava.com/activities/7740649593
فعالیت چهارسال پیش مثل امروز (رکورد مسافت با دوچرخه، بدون عکس) https://www.strava.com/activities/5892647829
Strava2hive
If you would like to check out this activity on strava you can see it here: https://www.strava.com/activities/15687555395
About the Athlete: **
This is an automated post by @strava2hive and is currently in BETA.
If you would like to know more about the @strava2hive service, you can checkout our Frequently Asked Questions.