1243 +30th Hamfekr + friends talks + 2StepN

@navidjahanshahi · 2025-09-14 04:39 · EXHAUST

prof_image_85582577.png @navidjahanshahi just finished a 12.14km run, that lasted for 96 minutes. This run helped navidjahanshahi burn 978.0 calories.


Description from Strava: (۲۷ع) همون اول دیدم بچه‌ها دارن با یکی بحث می‌کنن... پرسیدم چی شده؟ گفتن "توی ریلزمون به جای اینکه بگیم سی امین همفکر، نوشتیم سی ام شهریور...!" امروز بیست و یکمه و کافه مکران هیچ آمادگی‌ای نداشت... به این میگن ریدمان!

من قرار بود هشت و نیم برسم ولی نه رسیدم، کسی هم عتاب‌م نکرد. دیدم هستی و مهدی دارن کارت‌ها رو میدن. تعداد کارت‌ها خیلی کم به نظر می‌رسید، ولی چیزی که به نظرم آزاردهنده‌ست اینه که همه همونجا جمع میشن... بعدخودم‌م رفتم همونجا وایسادم!

احتمالا یه الگوییه که به مغز ربط داره، شاید احساس عدم امنیت رو کم می‌کنه. بعد سمانه کارت رو داد. معین و وحید و نگار اومدن تا من باهاشون شوخی کنم... و الان دارم به این فکر می‌کنم که الهام دماغ‌شو عمل کرد؟! چرا؟! دماغ‌ش که خوب بود!

توی قسمت همفکر اولی‌ها داشتم عکس می‌گرفتم که بچه‌ها گفتن بهشون بگو ارائه رو زودی تموم کنن... ثبت‌نامی‌ها کم بودن، این‌ور کچل مونده!

البته الهام و عرفان و مجتبی هم انگار توجیه نبودن که دیگه از اون جعبه‌ها خبری نیست، اینو نگفته بودن به همفکر اولی‌ها و همه حیرون مونده بودن که چجوری هم صنف‌های خودشونو پیدا کنن، ولی خب این دفعه رنگ برچسب‌ها خیلی واضح بود و مشکل رو کم کرد.

5

همچنین مشکل دیگه‌ای که حل شد این بود که برچسب رو روی بازو زدن و دیگه کسی از این شکایت نکرد که همه دارن به این بهانه سینه‌هامو دید می‌زنن! هرکس دوست داشت دیدش بزنن خودش چسبونده بود روی سینه‌ش!

محمد کاظمی هم اومده بود و من این بار تونستم دقیق‌تر ببینم که چجوری اون تسهیل‌گری درخشان‌ش رو اجرا می‌کنه. بعد هم رفت روی صندلی مصاحبه پیش سمانه و نیما خراسانی، و سیگار خیالی‌ش رو کشید.

معین و مرتضی هم با هم رسیدن. مرتضی سورپرایز شد که ثبت‌نام‌ش کردیم، معین هم گفت چرا عروسی نیومدی؟! من آخر رویداد رفتم پیش معین و بهش گفتم وقتی با نریمان جلسه آنلاین داشته من صداشو می‌شنیدم و چقدر باهاش حال کرده بودم، وسط بادوم شکستن‌م!

با ویدئو گرفتن هم آشنا نبودم و امیررضا خیلی با آرامش گوشی‌مو گرفت و بهم یاد داد. اینجا بود که خانم محمدی مدیر مکران رسید به معین معینی و بهش گفت این چه کاری بود کردین؟! امروز سی ام شهریوره؟!

البته واقعاً ما اصلاً کمبودی حس نکردیم، کارکنان‌شون خیلی سریع اومدن و هیچ چیزی مشکل نداشت، آره، واسه اونا دردسر شد، ولی با روی خوش باهامون برخورد کردن.

10

بعد هم رفتیم برای عکس دست جمعی که تقریباً نیم ساعت دیر شد. این دفعه دیگه مهدی و امیررضا زور نزدن نشون بدن که رئیس‌ن، خود امیر توکلی رفت و بعد از تشکر و اینا مثل پیامبر گفت الان رئیس اینان، ولی گمون نکنم کسی تو کت‌ش بره!

یه چیز دیگه هم که برام جالب بود دلقک‌بازی معین موقع دست زدن بو، اعتبارشو تریلی نمی‌کشه ولی اینجوریه! بعد از عکس دسته‌جمعی یه عکس یادگاری هم با اعضا گرفتیم .

یه کار مسخره دیگه هم کردیم که دست‌هامونو دادیم به هم تا یکی از پایین فیلم بگیره، چه کاریه آخه؟! شست‌هامونو کرده بودیم توی هم یه حالی بود!

در پایان هم هستی گفت برای اولین بار موهیتو سفارش داده چسب بیاد که دیده لیموش گلوشو می‌سوزونه و از من خواست کرکسی‌ش کنم که اصلاً خون آورد به رگ‌هام، از لحظه‌ی ورود هم تشنه‌م بود هم شاشم گرفته بود ولی به کل یادم رفته بود. بعد از چهار ساعت که رفتم شاشیدم مثانه‌م قهر کرده بود، دبی‌ش اومده بود پایین!

رویداد امروز رو خیلی گرفتار بودم، نفهمیدم چجوری پیش رفت کی اومده بود چه اتفاقاتی افتاد، مخصوصاً که ویدئوی آنلاین هم با من بود، ولی بعد از آپلود ویدئوها یه حال آروم خوبی داشتم، البته یه دلیل اصلی‌ش این بود که کافه خیلی ازمون راضی بود.

15

ادامه‌ی روز هم به دیدن مهدی عمو توی خیابون رسید که هردومون انگار همدیگه رو نشناختیم و ادامه‌ترش به عملیات شست پای زرد رسید با فراز هایی از هفت سانت پایه‌ی میز، پنج خبیث، ممه برای همه، پروژه‌ی دریاچه‌ی شهداد، امپراطور کوزکو با صدای جانی گودمن، شلوارک خیسی که اگه پس بده دچار شرم نیابتی میشه، قرار نبود چهار ساعت بخوام ولی زرنگی کردم استریک‌هامو زدم، بعدش هم داچ من درآوردی و خال لب و آسیب‌شناسی اونایی که کلینیک دارن ولی هرچی میارن اول روی خودشون امتحان می‌کنن! هوففف!

یادآوری استراواعی امروز :

فعالیت‌‌های پارسال مثل امروز (عاطفه از جم اومده بود، شهربازی چقدر درب و داغون بود، 16عکس) (با قورپشم رفتیم دفتر رسول تا واسه بازار کتاب هنری آماده بشه، ۵ع) https://www.strava.com/activities/12390022823

https://www.strava.com/activities/12396527995

فعالیت دوسال پیش مثل امروز (پالقو داشت کم کم حس آسیب بهم می‌داد، ۴عکس) https://www.strava.com/activities/9832952390

فعالیت‌های سه‌سال پیش مثل امروز (روزه‌ی سکوت، روز چهل) (رفتیم کارگاه سمیروس خونه کارتنی بسازیم توی راه تایم رو دیدیم، ۲عکس) (پایان چالش روزه‌‌ی سکوت، ۳ع) https://www.strava.com/activities/7795414020

https://www.strava.com/activities/7799390249

Strava2hive


If you would like to check out this activity on strava you can see it here: https://www.strava.com/activities/15803731000

About the Athlete: **

image_15803731000.png

footer_image_15803731000.png

This is an automated post by @strava2hive and is currently in BETA.

If you would like to know more about the @strava2hive service, you can checkout our Frequently Asked Questions.

#strava2hive #runningproject #sportstalk #health #fitness
Payout: 0.000 HBD
Votes: 8
More interactions (upvote, reblog, reply) coming soon.